What's new

Iranian Chill Thread

Behet e mail midam.
@haman10 dash haman chi shode dg yahoo nisti

---------------------------------------
I dont know here is chat room or Iranian chill thread

salam azizam

vala hoseleye yahoo ru nadaram dige nemiram

halet khoobe dadashi ? che khabara ?
 
آمریکا ممانعت از حق تحصیل به زبان مادری و فشار بر فعالان ملل غیر فارس در ایران را محکوم کرد-GunazTV / اخبار
آمریکا ممانعت از حق تحصیل به زبان مادری و فشار بر فعالان ملل غیر فارس در ایران را محکوم کرد
Şənbə, 28.02.2014 02:07
گوناز تی وی: در جدیدترین گزارش سالانه حقوق بشری که از سوی وزارت خارجه آمریکا ارائه شده، ایران بار دیگر نسبت به نقض گسترده حقوق بشر متهم شده است. در بخش هایی از این گزارش به فشارهای مضاعف بر فعالین ملل غیر فارس و ممانعت از حق تحصیل به زبان مادری در ایران نیز اشاره شده است. این گزارش در حالی منتشر شده که همزمان با روز جهانی زبان مادری نزدیک به دویست تن از فعالین مدنی آذربایجان جنوبی بازداشت و تحت شکنجه نیروهای امنیتی-انتظامی رژیم اسلامی قرار گرفته اند.

به گزارش گوناز تی وی،وزارت امور خارجه آمریکا گزارش سالانه خود را از شرایط آزادی مطبوعات و آزادی بیان در 128 کشور جهان که طی سال اخیر از این حیث بررسی شده اند، با مقدمه ای از جان کری، وزیر امور خارجه این کشور، از سوی دفتر دموکراسی، حقوق بشر و کار این وزارتخانه منتشر کرده است.

این گزارش که به دستور کنگره آمریکا همه ساله تهیه می‌شود، وضع حقوق‌بشر در همه کشورهای جهان را بررسی می‌کند.

در گزارش امسال وزارت امور خارجه آمریکا، موارد نقض حقوق‌بشر به وسیله‌ نیروهای نظامی در کشور‌های بحران‌زده مانند سوریه، اوکراین، ترکیه، ویتنام و مصر برای سرکوب مخالفان اشاره شده است.

ایران از جمله کشورهایی است که گزارش سالانه حقوق بشر وزارت امور خارجه آمریکا به طور مفصل به شرح موارد مختلف 'نقض حقوق‌بشر' در آن پرداخته است.

در بخش مبسوطی از این گزارش که به ایران اختصاص یافته، تاریخچه ای از شیوه شکل گیری نظام تئوکراتیک در ایران، سبک و سیاق اداره کشور، مقوله ولایت فقیه، و مقدمه ای در شرح قانون اساسی ایران آمده است و در پی آن، به نمونه هایی از موارد تبعیض و نقض موازین حقوق بشر، آزادی اقلیت های دینی و قومی (ملل غیر فارس)، همجنسگرایان، آزادی فعالیت سیاسی، مطبوعات، تجمع و بیان، طی سال 2013 اشاره شده است.

به نوشته این گزارش، یکی از بارزترین موارد نقض حقوق بشر در ایران دخالت دولت در روند برگزاری انتخابات است.

همچنین وزارت خارجه آمریکا با اشاره به مدارک سازمان غیردولتی مرکز اسناد حقوق بشر ایران، می‌گوید در سال گذشته میلادی 642 نفر در این کشور اعدام شده‌اند که بسیاری از محاکمه‌ها اصول اولیه را رعایت نکرده‌اند.محاربه با خدا یا «فساد فی‌الارض» به عنوان مواردی از صدور حکم اعدام مورد توجه این گزارش قرار گرفته است.

نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی و ملل غیرفارس از دیگر موارد فهرست شده نقض حقوق بشر در ایران است.

وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالیانه خود از «ناپدید شدن» برخی شهروندان به دلایل سیاسی -برای نمونه برخی فعالان آذربایجانی در ایران سخن گفته و در عین حال در کنار «شکنجه» و «دیگر موارد غیرانسانی» به شرایط زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها نیز پرداخته است.

بخش هایی دیگر از موارد نقض موازین حقوق بشر در ایران که در این گزارش آمده، بدین شرح می باشد:

ارتشاء در دولت، عدم شفافیت فعالیت های دولت، تورم و شرایط ناهنجار عرصه اقتصاد کشور، اعمال شکنجه و تجاوز هنگام حبس، قاچاق انسان، سوء استفاده اجتماعی از شماری از شهروندان، پایمال شدن حقوق زنان در چارچوب ازدواج و در دوران زندگی زناشویی، میزان دیه جان زنان در قیاس با مردان، نبود حقوق کافی و مناسب برای کودکان، به ویژه دختران خردسال، نوجوان و جوان، یهودی ستیزی و ضدیت علنی با اسرائیل، نبود امکانات برای معلولان جسمی و ذهنی، ضدیت با تعلیم زبان اقلیت های قومی، روند دادرسی نامنصفانه اقلیت های قومی، دینی و جنسی، اعمال تبعیض در حقوق کارگران از جمله حق تجمع و اعتصاب، فقدان برخورد جدی با کارفرمایان کودکان کار و کودکان خیابانی، عدم برخورداری اغلب کارگران سرپرست خانوار از درآمد کافی برای گذران معیشت.

موارد دیگری که در گزارش تازه حقوق بشر وزارت خارجه آمریکا در مورد ایران به آنها اشاره شده عبارتند از:

بررسی ها و گزارش های خبرنگاران بدون مرز از شرایط روزنامه نگاران تحت بازداشت، محدودیت ها و سانسوری که در عرصه های گوناگون فرهنگی تحت عنوان ها و برچسب های گوناگون از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجرا می شود، و عدم اجرای موازین اصلی آزادی مذهب در ایران، عدم اعمال حقوق انسانی آوارگان و پناهجویان، نبود آزادی خروج از کشور برای شماری از شهروندان که مظنون یا متهم به شمار می روند، شرایط نامطلوب بهداشت و سلامت بسیاری از زندانیان سیاسی که شمار زیادی از آنها روزنامه نگار یا نویسنده هستند، عدم اعمال قوانین سختگیرانه علیه تضییع حقوق زنان و خشونت خانگی، شرایط نامطلوب کار قانونی برای پناهندگان افغان و عدم اعطای مدارک کافی و کارت شناسایی قانونی از سوی دولت به بسیاری از این پناهندگان، ناتوانی شهروندان برای مخالفت با عملکرد دولت یا تلاش برای تغییر آن و حتی مشارکت مطلوب و مشروع سیاسی، عدم برگزاری انتخابات عادلانه و آزاد، عدم حضور و مشارکت فعال زنان در عرصه های سیاسی، شیوه فعالیت و محدودیت فعالیت احزاب سیاسی، میزان و حدود اختیارات و اعمال نظر رهبر جمهوری اسلامی، شیوه عملکرد و نظارت شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت بر امور کشور.
 
Just a simple comparison:
compare:


مناقشه قره باغ: ارمنستان همچنان به نقض آتش بس ادامه می دهد-GunazTV / اخبار
مناقشه قره باغ: ارمنستان همچنان به نقض آتش بس ادامه می دهد
Bazar, 01.03.2014 01:28
گوناز تی وی: دولت اشغالگر ارمنستان که همواره از پشتیبانی و حمایت روسیه و ایران در زمینه های مختلف از جمله کمک های مالی و نظامی برخوردار بوده، همچنان به نقض آتش بس در خط مقدم ادامه می دهد. طی دو شب گذشته اشغالگران ارمنی بارها مواضع نیروهای آذربایجان را به گلوله بسته اند. ارتش آذربایجان نیز به اقدام متقابل پرداخته است.

به گزارش گوناز تی وی، وزارت دفاع جمهوری آذربایجان طی بیانیه ای که در رسانه های امروز این کشور منتشر شده از نقض گسترده آتش بس در مناطق مختلفی از خط مقدم جبهه توسط نیروهای اشغالگر ارمنستان خبر داد. بر اساس این بیانیه، نیروهای ارمنی طی 48 ساعت گذشته اقدام به نقض گسترده آتش بس در بخش های مختلفی از منطقه فضولی شامل : قاراخانبیلی، هورادیز، آشاغی سید احمدلی، ونیز بخش هایی از منطقه آغدام شامل: یوسیف جانلی، شورآباد، و روستای گؤی آرخ از توابع منطقه تارتار و همچنین ارتفاعات منطقه گوران بوی نموده اند. این اقدام با پاسخ سنگین نیروهای آذربایجانی همراه شده است. تاکنون گزارشی از تلفات احتمالی برای طرفین مخابره نشده است.

روز چهارشنبه هفته گذشته نیز در پی نقض آتش بس از سوی نیروهای ارمنی در منطقه قره باغ- یکی از سربازان وطنمان به نام "کرم نوح بالایف " شهید شد.

در مناقشه ای که در سال 1994 بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان به وقوع پیوست - حدود 20 درصد از خاک جمهوری آذربایجان در منطقه قره باغ کوهستانی به تصرف ارمنستان درآمد. این امر در اثر حمایت های مستقیم نطامی و مالی روسیه از ارمنستان روی داد.

گفتنی است بسیاری از کشورهای جهان ارمنستان را در مناقشه قره باغ محکوم نمود و بسیاری از کشورهای اسلامی نیز روابط خود را با این کشور به حالت تعلیق در آورده اند.

حتی روز چهارشنبه 1 آبان ماه سال جاری نیز، پارلمان اروپا لایحه قطع نامه ای که به موجب آن جمهوری ارمنستان ملزم می شود تا نیرو های نظامی خود را از اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان خارج کند تصویب کرد.در این بیانیه آمده است: "مناقشه قره باغ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بایستی بر اساس چهار قطع نامه مصوب 1993 در شورای امنیت سازمان ملل متحد و با همکاری رئیس گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا به شکلی عادلانه و با خروج نیروهای اشغالگر از خاک جمهوری آذربایجان حل و فصل شود."

این اولین باری بود که پالمان اروپا با تصویب قطع نامه ای جمهوری ارمنستان را ملزم به خروج هر چه سریع تر تمامی نیرو های نظامی اش از اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان می کرد و بر این اساس از این کشور می خواست بر اساس قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل به مرز های پیشین خود بازگردد.

سازمان ملل نیز تاکنون در چهار قطعنامهاشغالگری ارمنستان بر قره‌باغ را محکوم و خواستار رفع اشغال از اراضی آذربایجان شده است.

قطعنامه 822 شورای امنیتسازمان ملل متحدکه در تاریخ30آوریل1993تصویب شد، سندی بین‌المللی دربارهٔ ارمنستان-جمهوری آذربایجان است. این قطعنامه طی نشست 32‌ام با 15 رای موافق، 0 مخالف و 0 ممتنع تصویب شد

قطعنامه 853 شورای امنیتسازمان ملل متحدکه در تاریخ29جولای1993تصویب شد، سندی بین‌المللی دربارهٔ ارمنستان-جمهوری آذربایجان است. این قطعنامه طی نشست 3259‌ام با 15 رای موافق، 0 مخالف و 0 ممتنع تصویب شد.

قطعنامه 874 شورای امنیتسازمان ملل متحدکه در تاریخ14اکتبر1993تصویب شد، سندی بین‌المللی دربارهٔ ارمنستان-جمهوری آذربایجان است. این قطعنامه طی نشست 3292‌ام با 15 رای موافق، 0 مخالف و 0 ممتنع تصویب شد.

قطعنامه 884 شورای امنیتسازمان ملل متحدکه در تاریخ12نوامبر1993تصویب شد، سندی بین‌المللی دربارهٔ ارمنستان-جمهوری آذربایجان است. این قطعنامه طی نشست 3313‌ام با 15 رای موافق، 0 مخالف و 0 ممتنع تصویب شد.

ارمنستان با حمایت های روسیه و ایران تاکنون به تمامی این قطعنامه ها بی توجه بوده و با حمایت این کشورها به تقویت سیستم نظامی خود پرداخته است.






with:






مراسم یادبود فاجعه خوجالی آذربایجان در اسرائیل برگزار شد + گزارش تصویری-GunazTV / اخبار
گوناز تی وی: در حالی که کشورهایی چون ایران که ادعای حمایت از مسلمانان را نیز دارند، همواره پشتیبان اشغالگران ارمنی بوده اند و نه تنها فاجعه قتل عام مسلمانان آذربایجانی توسط ارامنه را به رسمیت نشناخته، بلکه حمایت های بسیاری نیز در اشغال قره باغ آذربایجان و قتل و عام مردم بی دفاع آذربایجان از ارامنه نیز داشته است، کشور اسرائیل با حمایت از مسلمانان آذربایجانی، یادبودی برای سالگرد فاجعه قتل و عام خوجالی آذربایجان برگزار کرده است .

به گزارش گوناز تی وی به نقل از ترند،24 فوریه در "مرکز جهانی شمون پرز" واقع در تلاویو اسرائیل، مراسم یادبودی در بیست و دومین فاجعه خوجالی و قتل و عام مسلمانان آذربایجانی برگزار شد .

این مراسم با حمایت و پشتیبانی سازمان همکاری بین المللی اسرائیل-آذربایجان برگزار شده است .

در این مراسم همچنین نمایشگاه عکسی نیز از این قتل عام وحشیانه و کشته شدگان شهر خوجالی به نمایش عموم در آمد.

همچنین در این مراسم اسناد و تصاویر قتل عام خوجالی به صورت دیسک و کتابچه در میان جمعیت حاضر پخش شد.

لازم به ذکر است که فاجعه ی خوجالی یکی از تلخ ترین حوادث طی اشغال قره باغ است که در آن مردم منطقه به طور کامل نسل کشی شدند و بیش از 700 نفر اعم از زن و کودک و مرد به فجیع ترین شکل ممکن به دست نیروهای ارمنی و با حمایت های ایران و روسیه به قتل رسیدند.

گفتنی است رژیم جمهوری اسلامی ایران بزرگترین حامی ارامنه اشغالگر در منطقه به شمار می رود که حمایت های همه جانبه از این کشور و کمک های بلاعوض فراوانی را به ارمنستان می کند که همین مسئله یکی از دلایلی می باشد که ارامنه تاکنون به اشغال 20 درصد از خاک های آذربایجان، بر خلاف محکومیت های بین المللی خاتمه نداده اند .

x1(1).jpg


x2(2).jpg


x3(1).jpg


x4(2).jpg

x5(2).jpg


x6(1).jpg


x7(2).jpg
 
‮ايران‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮اخبار ضد و نقیض درباره سرنوشت مرزبانان ایرانی‬
140216164623_jayshuladl_464x261_non_nocredit.jpg

خبرهای ضد و نقیضی در باره سرنوشت مرزبانان گروگان گرفته‌شده ایرانی منتشر شده است. از جمله مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرده است که این سربازان آزاد شده‌اند.

این در حالی است که علی اصغر میرشکاری، معاون استاندار سیستان و بلوچستان، در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا این خبر را تکذیب کرده و گفته است افرادی که در اختیار نیروهای پاکستانی هستند "قاچاقچی" بوده‌اند.
در تازه‌ترین اظهار نظر علیرضا حقیقیان، سفیر ایران در اسلام‌آباد هم گفته است که تاکنون هیچ مقام رسمی پاکستانی خبر آزادی مرزبانان را تایید نکرده است.

پیش از این محمدسعید اربابی، نماینده ایرانشهر در مجلس، به خبرگزاری ایسنا گفت که سربازان ایرانی آزاد شده‌اند. در عین حال حساب توییتری منتسب به جیش العدل نوشته است که در عملیات انجام شده کسی آزاد نشده است.

صبح امروز نیروهای پلیس مرزبانی کویته، در غرب پاکستان و همسایگی ایران، عملیاتی برای آزادی مرزبانان ایرانی انجام دادند و در پی آن اخبار ضد و نقیضی درباره نتیجه عملیات و سرنوشت پنج مرزبان ایرانی گروگان گرفته‌شده منتشر شد.

بنا به گزارش‌ها در این عملیات نیروهای پاکستانی ١١ تبعه غیرپاکستانی، از جمله ٨ ایرانی را گرفتند. برخی رسانه‌های محلی گزارش کردند که این افراد بازداشت شده‌اند اما خبرگزاری فرانسه نوشت که آنان آزاد شده‌اند.

سه نفر دیگر اهل تانزانیا و یمن بوده‌اند.

گروه جیش‌العدل بیش از سه هفته پیش اعلام کرد که پنج مرزبان ایرانی را ربوده است.

جیش‌العدل برای آزادی سربازان گروگان گرفته شده از ایران خواسته بود که ۵۰ عضو زندانی این گروه، ٢٠٠ نفر از شهروندان سنی مذهب زندانی در ایران و همچنین ۵۰ نفر از زنان سنی را که به گفته جیش العدل در سوریه در بازداشت سپاه پاسداران هستند، آزاد کند.

مقام‌های ایرانی تاکید کرده‌اند که این گروه را "تروریستی" می‌دانند، با آن مذاکره نمی‌کنند و تنها حاضرند با دولت پاکستان در این زمینه گفتگو و همکاری کنند.

گروگان‌گیری سربازان ایرانی کلیکواکنش گسترده‌ای در افکار عمومی ایران برانگیخت و بسیاری از ایرانیان با محکوم کردن جیش‌العدل و ابراز همدردی با گروگان‌ها، خواهان آزادی سربازان شده بودند.
 
آخرین اخبار از بازداشت شدگان روز جهانی زبان مادری-GunazTV / اخبار

آخرین اخبار از بازداشت شدگان روز جهانی زبان مادری
Cümə, 27.02.2014 00:37
گوناز تی وی: فشارها بر فعالین مدنی آذربایجان پس از بازداشت های گسترده همزمان با برگزاری مراسم بزرگداشت روز جهانی زبان مادری طی روزهای اخیر تداوم داشته است. آخرین خبرها حاکی از آزادی اسرافیل سلطانیان از زندان اوین و انتقال سجاد افروزیان از اداره اطلاعات ملکان به شهر مراغه است.

به گزارش گوناز تی وی، دیروز چهارسنبه 7 اسفند ماه، اسرافیل سلطانیان که به همراه تعداد دیگری از فعالین مدنی در مراسم بزرگداشت روز جهانی زبان مادری در نسیم شهر تهران بازداشت بود، آزاد شده است. اکبر آزاد، علیرضا فرشی و منصور فتحی از دیگر بازداشت شدگان نسیم شهر که روز سه شنبه 6اسفند و پس از ضرب و شتم به بند امنیتی 209 زندان اوین منتقل شده اند، همچنان در بازداشت به سر می برند.

در ارتباط با بازداشت شدگان نسیم شهر تهران ذکر این نکته ضروری است که اسرافیل سلطانیان که از ناحیه دوپا معلول بوده و از ویلچر استفاده می کند، عزیز فرشی، منصور فتحی و مجتبی موسوی بیش از سایرین مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حال برخی از ایشان من جمله مجتبی موسوی نامناسب گزارش شده است. در ادرار این فعال مدنی بر اثر شدت ضربات طی روزهای اخیر خون مشاهده شده و به علت تنگی نفس نیز با مشکل بیشتری مواجه شده است.

از سوی دیگر، اخبار دریافتی حاکی است سجاد افروزیان از فعالین مدنی ساکن ملیک کندی (ملکان) نیز سه شنبه 6 اسفند ماه به زندان مراغه منتقل شده است. وی همچنان به اعتصاب غذای خود نیز ادامه می دهد.

این فعال مدنی که روز پنج شنبه اول اسفند ماه همراه با کریم فیاضی در شهر ملکان دستگیر شده، روز شنبه سوم اسفند ماه پس از 2 روز بازداشت در بازداشتگاه نیروی انتظامی به زندان مراغه و سپس به بازداشتگاه انفرادی اداره اطلاعات ملکان منتقل شده بود.

ماموران اطلاعاتی خانواده سجاد افروزان را تهدید کرده اند در صورتی که وی اعتصاب غذای خود را نشکند عواقب بدی برای وی بدنبال خواهد داشت. اما این فعال مدنی در تماس تلفنی کوتاهی که با خانواده خود داشته از عزم راسخ خود برای ادامه اعتصاب غذا خبر داده است.

همچنین روز چهار شنبه 7 اسفند هفت تن از فعالین مدنی آذربایجان جنوبی که در آستانه روز جهانی زبان مادری در شهر اهر همراه با ده ها تن دیگر به خاطر بزرگداشت"روز جهانی مادری"دستگیر شده بودند، به زندان اهر منتقل شده اند. این هفت فعال عبارتند از: عباس لیسانی، ابراهیم رشیدی ، ابرهیم نوری، بهزاد عبدی، عباس نظری، صالح مولا عباسی و اکبر ابولزاده . این در حالی است که این فعالین همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه می دهند.

پیشتر نیز فردین مراد پور، اصغری، اکبری، رحیم غلامی، سجاد جولانی، میثم جولانی، جعفر رستمی، بیت الله برزگر، سعید محمدی، اصغرنادری، روزبه سعادتی، وحید فائز پور، میثم آزادی و علی فیضی از بازداشت شدگان مراسم بزرگداشت روز جهانی زبان مادری به زندان اهر منتقل شده اند. یکی از سربازان وظیفه در زندان اهر به نام "دانش" ماموریت ویژه ای برای آزار و اذیت فعالین مدنی بر عهده گرفته و با همراهی برخی دیگر از نیروهای امنیتی مستقر در زندان اهر به بهانه های مختلف فعالین مذکور را مورد آزار و اذیت قرار می دهد.

اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
 
@ghara ghan

ییواها گستره ای از تمدن تورکان اوغوز
Çərsənbə Axşamı, 17.02.2014 10:27
در مورد ییوا(ایوا) قبیله یی از قبایل اوغوز
ترجمه: محبوب امراهی (نویسنده : فاروک سومر)



Iran_counties(1).png

از میان تشکل های قومی مختلفی که جامعه ی تورک ها را تشکیل می دهند، به لحاظ نفوس، سطح اجتماعی و نقشی که در تاریخ ایفا نموده اند "قوم اوغوز" و یا با نام دیگر "قوم تورکمن" در صدر آنها قرار دارد و همانطوری که می دانید از 24 قبیله بمیان آمده است. در مورد حیات این 24 قبیله تا قبل از قرن یازدهم که آغاز به فتوحات زیاد و کوچ نموده اند اطلاعات ما در حد و ماهیت خاطرات حماسی محدود می باشد. در این خاطرات حماسی که موضوع این مقاله را در بر می گیرد قبیله ی ییوا جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. این قبیله در مورد تشکل هایی از آنها که فرمانروا و دولتمرد پرورش داده است چیزی بیان نمی کند. ییواها به لحاظ جایگاه اجتماعی در میان اوغوزها بیست و سومین جایگاه را به خود اختصاص می داده اند. اما ظهور سلجوقیان همانند قبیله ی اوغوزی کینیک سرنوشت اینها(ییوا) را نیز تغییر داده است. بعد از تاسیس امپراتوری سلجوقی قبیله ی ییوا در تاریخمان نقش بزرگی را ایفا نموده است و نام این قبیله در منابع تاریخی و اسناد آرشیوی مان ذکر شده است. اما اهمیتی که به ییوا ها در عالم علم داده شده است تفاوتی با ارجی که رشید الدین به آنها نهاده است نداشته است. این قبیله به رغم شهرت تاریخی اش در دنیای علم آنقدر کم شناخته شده است که در این نوشته ام مجبور شدم تا در آغاز این نوشته توضیح دهم که ییوا ها هم یک قبیله ی تورک هستند. در پایین ییوا ها را در دو قسمت دوره ی سلاجقه و دوره ی عثمانی بررسی خواهیم کرد.
ییوا ها در دوره ی سلجوقی
· آ- ییواهای آناتولی :
در اثرهایی که در آنها از فتوحات سلاجقه سخن بمیان می آید نام این قبیله که در این فتوحات نقش مهمی ایفا کرده اند به صورت ییواک(یوق) ، ایواک و یا آواک (اوق) ، یاووک (یاووق) ، بادوک ، حتی به شکل های ییوه ک (یوک) و ناوه ک(ناوک) نیز با املاهای گوناگون ذکر شده است. روشن است که در سه فرم اول این نام، ییوا، ایوا و آوا هنوز حرف "ق" از آخر آن حذف نشده است و فرم قدیمیتر این نام هستند. با توجه به این مطلب قبیله ی ییوا توانسته است فرم قدیمی نام خود را در ادوار آغازین دوره ی سلجوقی حفظ نماید(1). در مورد فرم های دیگر این نام نیز شکی نیست که از سوی مولفان و مستنسخان به آن آشکال نوشته شده اند.
پیداست ییوا ها که در فتوحات تورکان به صورت توده ی مردمی بزرگی اشتراک داشته اند همگی تحت امر یک رهبر نبوده و توسط چندین امیر قبیله هدایت می شده اند. قویترین قسمت این تشکل بنا به منابع تاریخی تحت امر "ارباسگان و یا اریسگی"(2) قرار داشته است. ارباسگان(3) در دوره ی امپراتور "آلپ ارسلان" در میان فرماندهان و به طور کلی اعضای خاندانی که فرماندهی را در هجوم به بیزانس بر عهده داشته اند بوده است(4). می دانیم که وی (ارباسگان) پیشتر در تحرکاتی که بر علیه "بساسیری" شکل گرفته بود هم شرکت جسته بود(5) و در مورد اختلافاتی که در زمینه ی جانشینی "توغرول بئی" بوجود آمده بود با امیری دیگر به نام "اردم" ، از "آلپ ارسلان" حمایت کرده بود(6). ولی تنها یک سال قبل از نبرد ملازگرد میانه ی خود با آلپ ارسلان را بر هم می زند و با ییواهای همراه خود وارد سرزمین بیزانس شده است(7). دلیل مخالفت این سرکرده ی اوغوز با آلپ ارسلان معلوم نیست اما می توان دلایل عمومی مانند آغاز تودیع جایگاههای عالیرتبه برای امرای مملوک و کنار گذاردن اصیلزاده های تورکمن در جایگاههای درجه ی دو را برشمرد(8).ارباسگان که با ییواهای تحت امر خود تا نزدیکی رودخانه ی قیزیل ایرماق پیشروی کرده بود با مانوئل سردار بیزانس روبرو شده و وی را به سختی شکست می دهد و برخی از فرماندهان دیگر را به اسارت می گیرد(9). ولی وقتی که خبردار می شود به فرمان آلپ ارسلان تحت تعقیب "امیر افشین" قرار گرفته است اسرا را آزاد کرده و با شفاعت آنان وارد استانبول شده و به خدمت رومانوس دئوجانوس امپراتور روم در می آید(10). امپراتور در سال 1071 که به نبرد با آلپ ارسلان می رود ارباسگان را هم همراه خود می برد اما در حین بروز جنگ در ملازگرد وی را به پشت جبهه انتقال داده بود(11). یک سال بعد بخشی از ییواها که نمی خواستند در خدمت امپراتوری روم باشند از ارباسگان جدا شده و به سوریه می روند(12) اما هنوز هم شاخه ی اصلی آنان در آناتولی اقامت داشته است(13). البته که این ییوا ها هم با الحاق به همخون های خود در اتمام پروسه ی فتوحات آناتولی شرکت کرده اند. حتی تا میانه های قرن 12 میلادی این ییواها شکل قبیله ای خود را حفظ کرده بودند. عظیمی مورخ این قرن در سال 534 هجری (1140) میلادی از پیروزی آنان در مقابل بیزانس روایت می کند(14).
یک قرن پس از این تاریخ در آناتولی روایت هایی از ییواها وجود دارد . این بیبی مورخ مشهور تاریخ سلاجقه در روایت دفع شورش "قیلیج آرسلان ششم" بر علیه برادر بزرگ خود سلطان عزالدین کیکاووس در سنه ی 1255 میلادی از فرمان استفاده از طلاهای موجود در خزانه ی وزیر قاضی عزالدلین برای گرداوری نیرو و سرباز از عرب ، غربت ، ییوا ، گنجه ، کرد و قبچاق میز نقل می کند(15). در نوشته های ابن بیبی در مورد ییواها اطلاعات دیگری داده نمی شود.اما تنها یک سال پس از این حادثه در جوار "آک سارای" در جنگ با اردوی مغول تحت فرماندهی " بایچو نویان" تعداد زیادی از قبایل تورک اشتراک کرده بودند که احتمال می رود در بین آنها ییوا ها هم حظور داشته اند. اما اینکه این ییواها نوادگان ییواهای تحت امر ارباسگان بوده اند یا نه نمی توان دقیقا ابراز عقیده نمود. زیرا در این بین یکجانشینی گسترده ای در بین آنها اتفاق می افتد. از سوی دیگر همراه ییوا از "گنجه" نیز نام برده می شود که بی شک به شهر گنجه در آزربایجان مربوط است. به احتمال زیاد این نام (گنجه) برای بخشی از تورکمنهایی که از حوالی گنجه برای مقابله با حمله ی مغول به آناتولی آمده بودند استفاده شده است. از این رو می توان این ییوا ها را با گروه بزرگی از ییواهایی که در آزربایجان و در حوالی خوی و اورمیه در آغاز همان قرن زندگی می کرده اند مرتبط دانست. در این صورت در مورد عاقبت ییواهای خوی-اورمیه نیز می توان حرفی برای گفتن داشت.
تقریبا یک و نیم قرن پس از این تاریخ از قبیله های اوغوز "کینیک" و "اوواجیک" که به منطقه ی قیصری(کایسری) در دولت سلطان قاضی برهان الدین سرازیر شده بودند سخن به میان می آید(16). یادآوری می کنیم که این نام اوواجیک یک نام قومی است و از تصغیر کلمه ی "آوا" ویا "ایوا" در زبان محلی مردم منطقه(وند تصغیر-جیق) به این فرم در آمده است.
زیرا اولا در مورد وجود نام جغرافیایی آواجیک در آناتولی مرکزی و جنوبی هیچ اطلاعی در دست نداریم. ثانیا همانگونه که در "سانجاق تکه" در قرن 16 با قبیله ای به نام اوواجیک برخورد می کنیم اولیا چلبی نیز در دوره ی خود از تشکلی به نام ییواجیق در میان عشایر تورکمن سخن به میان آورده است(17). از سوی دیگر نام "کینیک" که همراه اوواجیق به کار برده شده است در آن ادوار تنها یک نام قبیله ای بوده است(18).
· ب - ییواهای سوریه :
بخش مهم دیگری از ییواها هم که در فتوحات سلاجقه اشتراک داشتند در معیت "آتسیز" بودند(19). این امر به طور کلی در تاریخ با نام "آتسیز ب.اوق(اوواک)" ذکر می شود که از سویی منسوبیت وی به قبیله اش و از سوی دیگر در سنت اوغوزها جد وی را بیان می کند. اینکه "آتسیز" سرکرده ی بخشی از ییواها بوده است در مورد این شکل توضیح شبهاتی ایجاد می کند. در زمان امپراتور آلپ ارسلان و در دوره ی سرازیر شدن تورکها به سرزمین های بیزانس و در این بین شرکت آتسیز در نبرد ملازگرد(20) ، متعاقبا با اتحاد امرای دیگر تورکمن به فتح سوریه پرداخته است و این سرزمین را در مدت زمان کوتاهی به قلمرو امپراتوری تورک افزوده است(21). در مورد اینکه آتسیز برادری به نام "چاولی" داشته است اطلاعات کافی در دست داریم در مورد ییواهای همراه وی(چاولی) پس از مرگ دردناکش در دست "توتوش" والی عمومی سوریه در سنه ی 1079 میلادی هیچ اطلاعاتی در دست نداریم.
· ج - ییواهای عراق :
در نتیجه ی تاسیس امپراتوری سلجوقی در آسیای نزدیک ، بخش اعظمی از توده های تورکمن در آزربایجان و حوالی جبال(همدان) در مناطق غربی ایران مسکن گزیدند. تا میانه های قرن سیزده در میان توده های تورکمن بیش از همه "ییواها" حضور داشتند. در حالی که در سالهای آغازین نیمه ی دوم قرن دوازده در خراسان ملت تورکمن به حکومت سلطان سنجر پایان می دهند تورکمن هایی که در قلمرو امپراتوری سلجوق در عراق می زیستند به حرکت در آمده و هر کدام برای خود به یک عنصر سیاسی تبدیل می شوند در این بین ییواها در جوار همدان و کردستان ایران موفق به تشکلی "به ی لیک" و پاسداری از آن تا دوره ی حمله ی مغول می شوند. از شاخه ی دیگر ییواها در حوالی خوی و اورمیه در پایان ربع اول قرن سیزده میلادی اطلاعات در دست داریم.
1.به ی لیک ییوای فرزندان برچم :
در مورد به ی لیک ییوایی که در اطراف همدان و کردستان تاسیس شده بودند اولین اطلاعات را در مورد فعالیت شخصی به نام برچم(ترچم) کسب می کنیم. ابن الاسیر در روایت حوادث سنه ی 553 هجری (1158 میلادی) نقل می کند که تورکمن های منسوب به ترچم ال-ایوا فساد دولتی را در نزدیکی جبال(همدان) افزایش دادند و "منگوبارس"(فرماندهی تورک) از بغداد ارسال شده و آنان را تادیب نمود(22).
همین مولف در میان روایات خود از حوادث سنه ی 568 هجری (1172) از تورکمنهایی که همراه این شخص(ترچم) به آمال همدان آمده و منطقه ی دناور را یغما کردند خبر می دهد و گزارش می دهد که پس از شنیدن این ماجرا از نخچوان "اتابک الدنیز" با سرعت به مقابله با وی حمله کرده و تا نزدیکی بغداد او را (ترچم) تعقیب می کند(23). در سال 583 هجری(1187) در جنگ بین آخرین امپراتور سلجوقی سلطان طوغرول با وزیر خلیفه الناصر لدین الله یعنی جلال الدین ب. یونس نبردی سر می گیرد که در آن ییواها هم شرکت کرده بودند و در قشون خلیفه قرار داشتند. "راوندی" که در مورد این جنگ به تفصیل شرح داده است می نویسد که سربازان آتابکانی(پهلوانان مملوک ها) که تحت فرواندهی "آی بابا" در جناح چپ(یسار) لشکر سلطان قرار داشتند تار و مار می شوند و دست به فرار می زنند و سربازان ییوا با تعقیبشان ابزار آلات سنگین آنان را به غنیمت می گیرند و سپس میدان محاربه را ترک می کنند(24). "صدر الدین ابوالحسن" در مورد همین حادثه نقل می کند که در جناح راست لشکر خلیفه در فرمانهی ایواها محمود ب. ترچم(برچم) قرار داشته است(25). می دانیم که این جنگ با پیروزی سلطان طوغرول به اتمام رسیده است. از این نوشته ی صدر الدین ابولحسن معلوم می شود که برچم که ییواها را در صحنه ی قدرت سیاسی مطرح کرده بود مرده و به جایش فرزند وی محمود فرماندهی را بر عهده گرفته است. خوارزمشاه "توکیش" که به سلطنت سلاجقه ی عراق خاتمه می دهد بعضی از مناطق عراق عجم را به امرای سلجوقی واگذار می کند. اینها مدتی بعد با تحریک خلیفه ی بغداد بر علیه خوارزمشاه شورش می کنند اما توسط والی ری "یونس خان" مغلوب می شوند.امرای سلجوقی که از این شکست جان سالم به در برده بودند به شاهان ییوا پناه می برند(26).
مدتی بعد از این واقعه در درگیری بین نیروهای خلیفه و لشکر "مایاچیق" والی همدان دولت خوارزمشاه که نیروهای خلیفه مغلوب می شوند شرکت ییواها را نیز در این جنگ مشاهده می کنیم(27). بعد از محمود ب. برچم بنا به نوشته های راوندی شخصی به نام "فخرالدین ابراهیم" به سرکردگی ییواها منسوب می شود.در سال 593 هجری (1196) نورالدلین گوکچه از مملوک های پهلوان که گویا به نام "آتابه ی اوز به ی" اداره ی همدان را در دست گرفته است در این شهر به ظلم و مصادره ها پرداخته و طرحی برای از بین بردن امیرنشین ییوا اندیشیده و شروع به یغمای خاک و سرزمین آنان نموده است. اما "گوکچه" همین که متوجه می شود امیر ییواها برای مقابله در صدد آمادگی بر می آید پیش از اینکه نائل به موفقیت در مقصود خود شود مجبور به بازگشت به همدان می شود(28). در مورد فخرالدین ابراهیم اطلاعات دیگری در دست نیست. دقیقا اینکه وی فرزند محمود ب. برچم بوده است و یا برادرش نمی توان حدسی دقیق زد.
بعد از فخرالدین ابراهیم می بینیم که امارت ییواها(ییوا به ی لیگی) را شهاب الدین سلیمان شاه بر عهده می گیرد. این فرد در سال 610 هجری(1213) به دلیلی نامشخص از ریاست امارت ییواها از سوی خلیفه عزل شده و بجایش کوچکترین برادر وی به این سمت منسوب می شود(29). از این رو سلیمان شاه که نسبت به خلیفه الناصر لدین الله انزجار حس می کند در قتل امیر همدان "آی دوغموش" که تحت حمایت خلیفه قرار داشت نقش بازی می کند(30).
پس از این حادثه اینکه سلیمان شاه امیری ییوا را در دست می گیرد یا نه اطلاعاتی وجود ندارد. تنها پس از ده سال وی را در این سمت می بینیم. جلال الدین خوارزمشاه در سنه ی 621 هجری(1224) در بازگشت از جنگ با حکومت بغداد با سلیمان شاه در جوار همدان و در قلعه ی بهار دیدار می کند و در همانجا با خواهر وی ازدواج می کند(31). سلیمان شاه(32) که مانند خلیفه ی بغداد ، جلال الدین را هم مورد اطاعت می دانست تبعیت از وی را تا زمان مرگ سلطان جلال الدین ادامه داده است.
حمدالله مستوفی در اثر خود در جایی که از شاهان لرستان سخن می گوید به سلیمان شاه هم اشاره می کند. به عقیده ی وی سلیمان شاه با به عقد در آوردن خواهر خود به نام "ملکه خاتون" با یکی از امرای کوچک لرستان به نام "شرف الدین ابوبکر ب. نورالدین" با وی رابطه ی قوم و خویشی تاسیس کرده بود(33). پس از مرگ این امیر لر ، برادرش عزالدین به جای وی بر تخت امارت می نشیند و از طریق ازدواج با ملکه خاتون از وی دو فرزند به دنیا می آورد. ولی عزالدین به دست پسر عمویش حسام الدین خلیل به قتل می رسد و فرزندان وی که در سنین کودکی بودند با تحریک مادرشان به نزد دایی شان سلیمان شاه می گریزند(34). این حادثه بین سلیمان شاه و امیر جدید لر سرآغاز مجادله ای خونین می شود. پس از چندید محاربه در نهایت در جنگی که در دشت شاپور سر می گیرد قشون لر مغلوب شده و حسام الدین خلیل نیز به قتل می رسد ، به نوشته ی حمد الله مستوفی اگر حسام الدین خلیل زنده دستگیر شده و نزد سلیمان شاه آورده می شد وی گفته بود که جانش را نمی بخشید و در آن لحظه یک رباعی خوانده بود(35). برادر و جانشین شاه مقتول لر "نورالدین مسعود" در حمله ی هلاکو به بغداد اشتراک داشته و از وی برای بخشودن سلیمان شاه به خود درخواست نموده است ولی این درخواست مورد قبول واقع نشده است اما در این مورد توانشته است خانواده و تبعه ی سلیمان شاه را مورد حمایت قرار داده و همراه خود به لرستان ببرد. بخشی از اینها بعد از سر و سامان یافتن اوضاع به بغداد برگشته اند و بخشی دیگر نیز در همانجا مانده و با بزرگان لر از طریق ازدواج ها روابط قوم و خویشی برقرار کرده اند(36). در اینجا آخرین حرفی که می توان در مورد سلیمان شاه زد اینست که وی در دفاع از بغداد در مقابل قشون مغول نقش مهمی ایفا نموده و در این راه کشته شده است که این مساله در آثار به جای مانده که در مورد این حادثه ی مهم تاریخی نوشته اند به تفصیل پرداخته می شود(37). با توجه به این که این فرد به مدت طولانی نیم قرن در سمت امارت بوده است(38) اطلاعاتی که در دست می باشد نسبت به مدت طولانی زندگی و حکمرانی وی در حد غیر قابل مقایسه ای اندک می باشد. به واقع شهرت وی(سلیمان شاه) در تاریخ بیشتر بدلیل اینست که وی یکی از معدود قهرمانان مدافع بغداد بوده است. همانطور که در بالا نیز آمده است ذکر کردن حمدالله مستوفی از رباعی سروده ی سلیمان شاه و نیز روایت وی از شاعری که مداح سلیمان شاه بوده است(39) نشان می دهد که این امیر ییوا از طبع ادبی برخوردار بوده است.همچنین از یک نوشته ی مورخ مشهور مغول "رشید الدین" فهمیده می شود که سلیمان شاه هم مانند برخی از دیگر حکمروایان تورک به علم نجوم نیز علاقه داشته است(40). وی برادری به نام "عمر بیگ" نیز داشته است که این شاهزاده ی ییوا هم در نبردی با لرها کشته شده است.
پس از مرگ سلیمان شاه در مورد عاقبت ییواهای تحت امر وی اطلاعاتی در دست نداریم. در سنه ی 628 در اربیل و در هنگام هجوم مغول به ییواها(41) با قطعیت نمی توان گفت که این ییوا ها همان ییواهای تحت امر وی بودند یا نه. زیرا ممکن است که این ییواها قسمتی از همان ییواهای حوالی خوی-اورمیه بوده باشند که از هجوم مغول به این حوالی(اربیل) گریخته بودند.
2.ییواهای خوی و اورمیه :
در بالا از ییواهای حوالی خوی و اورمیه نیز به عنوان بخش مهمی از ییواهای ایران متذکر شده ام عالم ایرانی احمد کسروی ، یکی از نوشته های جوینی را تحلیل نموده و نتیجه گرفته است که ییواهای اورمیه-خوی بخشی از ییواهای سلیمان شاه بوده که توسط جلال الدین خوارزمشاه به آزربایجان آورده شده اند(42). اما هیچکدام از دیگر کاتبان جلال الدین و در راس آنها "محمد نسوی" در این مورد هیچ مطلبی ذکر نکرده اند و از دیگر سو آن نوشته ی جوینی را نیز می توان به طریقی دیگر ایضاح نمود
. م. نسوی ییواهای خوی و اورمیه را که به صورت "اتراک الیوائیه" ذکر کرده است نقل می کند که اینها سلطان را تحقیر نموده و راهها را در خوف (برای مردم و بازرگانان) برده و به غارت سرزمین های دور پرداخته اند(43). همچنین این مورخ(محمد نسوی) نقل می کند که آنان پر جمعیت بوده و نیروی 10 هزار نفری سواری تشکیل داده اند که این رقم از اینرو مهم است که بیانگر آنست که اقوام اوغوز تا چه حد به صورت تشکل های پر جمعیت در آنزمان به منطقه آمده اند. بنا به نوشته های نسوی ، سلطان که از "آهلات" باز گشته بود به ییواها یورش برده و خیلی از آنان را کشته و غنیمت های فراوان از آنها بدست آورده است. تنها قسمتی از این غنایم که گله های گوسفند بودند و به مغان برده شدند و در خزانه قرار گرفتند(یک پنجم1/5 از کل غنیمت) به ارزش 30 هزار دینار بوده است(44).
ابن الاسیر که از این حادثه در میان وقایع سال 623 هجری(1226) سخن می گوید در مورد فعالیت های ییواها به تفصیل توضیح می دهد. به نوشته ی وی شهرهای اشنویه و اورمیه در تحت حکمرانی ییواها بوده و از اهالی خوی نیز به شرط ضرر نرساندن به آنان مالیات اخذ می کرده اند. ییواها با توجه به درگیری جلال الدین باگرجیان و سپس محاصره ی آهلات ، فرصت را غنیمت شمرده و با راهزنی کاروان ها پرداخته اند و آزربایجان را در رعب و وحشت فرو برده بودند.در نهایت جلال الدین به خاطر دعوت زوجه ی خود خاتون که دختر سلطان طوغرول بوده است محاصره ی آهلات را می شکند و با سرعت به ییواها یورش می برد سلطان که اجازه نداده بود تا ییواها به کوهستان های صعب العبور بگریزند آنان را دچار شکست سختی می کند. در نتیجه ی این پیروزی زن و بچه های ییواها اسیر گرفته شده و غنایم بسیاری به دست آمد(45). بی شک این حرکت جلال الدین که برای تادیب آنان بوده است برایشان حادثه ای گذرا بوده است و ییواها دوباره توانسته اند به سرزمین هایی که در آنجا زندگی می کرده اند حکمراویی کنند. اما حمله ی مغول همانطور که برای شاخه های دیگر این قوم و نژاد(تورک ها ی اوغوز) بوده برای آنان (ییواها) نیز یک فلاکت حقیقی بوده است. بنا به مشاهده ی عینی م.نسوی ، ییواها هم در مقابل طوفان مغول ها در میان ترس و پریشانی همانند تورکمن های آزربایجان شمالی به سوی غرب سرازیر شده اند. اما در مورد اینکه دقیقا به کجا رفته اند و چگونه زندگی کرده اند اطلاعاتی نداریم. اما به هر حال در سنوات آغازین نیمه ی دوم قرن سیزدهم میلادی می توان احتمال داد که ییواهای تحت امر سلاجقه ی آناتولی همین ها بوده اند که در بالا در قسمت ییواهای آناتولی از آنان سخن گفته ایم.
ییواها در دوره ی عثمانی
در دوره ی عثمانی در میان عشیره های تورکی که در آناتولی زندگی می کردند به گروههای منسوب به ییواها هم برخورد می کنیم. این گروهها بی شک همانطور که پیشتر در موردشان گفته ایم بازماندگان ییواهای دوره ی قرون وسطی می باشند.ولی در مورد روابطه ی ییواهای هر دو دوره سخنانی که خواهیم گفت بیش از یک احتمال نمی باشد. زیرا حکومت مغول ها عاقبت اولی ها(ییواهای دوره ی سلجوقی) و منشا دومی ها (ییواهای عثمانی) را در مجهولات فرو برده است.
تاریخ ییواهای دوره ی عثمانی با به خاموشی گراییدن ستاره ی اقبال مغول ها و ظهور دوباره ی تورکمنهای سرزمین های شرقی(آزربایجان و ایران) در صحنه ی قدرت سیاسی دوباره متولد می شود. آنان با ورود به ولایات مختلفی که توسط تورکمن های شرق تشکیل شده بود در همه ی فعالیت های این ولایات داخل شده بودند. در زیر تشکل های این ییواها را در دوره ی عثمانی و در ولایات گوناگون به صورت جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد در این مورد تنها منبع ما دفاتر مالیات در آرشیوهایمان هست.
آ - تورکمن های حلب :
می دانیم گروههای تورکی که در مناطق حلب ، عین تاب (آنتپ) و آنتاکیه زندگی می کرده اند با نام "تورکمن های حلب" یاد شده اند. در دفاتر مالیت ییواهایی که در بین این تورکمن ها زندگی می کرده اند هماره به شکل "خیل یوا" ذکر شده اند.در اینجا به احتمال زیاد اولین کلمه (خیل) لغتی عربی است و به معنای سواره(اسبدار) می باشد اینگونه بر می آید که این ایل که "آتلی ییوا" نامیده می شده است توسط کاتبان دولتی که قاموس را ازبر داشته اند به این شکل(خیل یوا) ثبت شده است. در این مورد ایضاح دیگری به خاطر نمی آورم. در دفتری که در سنوات آغازین حکمرانی قانونی(سلطان سلیمان) نگاشته شده است ، ایل ییوایی که تحت امر "عمد کدخدا" بوده است به تعداد 200 خانوار مالیاتی بوده است(46). در میانه های همان دوره این ایل به صورت سه شعبه ی تحت امر کدخداهای متفاوت نشان داده شده است(47). جمعیت این ایل مانند دیگر ایلات تورکمن در دوره ی سلطان سلیم دوم افزایش قابل ذکری پیدا می کند. طبیعتا در نتیجه ی این توسعه ی قبیله ای این گروه ییواها تحت امر کدخدایان جدید به 5 شعبه تقسیم شده اند(48). از میان این شعبات ، شاخه ی مربوط به "عبدی فقیه" در مزارعی به نام "یاغمور" و " یئللوجه" ساکن بودند که امروزه نمی دانیم دقیقا کجاست. در مورد تورکمن های حلب از بررسی دفتر مربوط به دوره ی سلطان ابراهیم متوجه می شویم که اکثریت این شعبه ییوا یکجا نشین شده اند و تنها گروهی 150 خانواری مربوط به این شعبه به زندگی کوچ خود ادامه می دهند(49).
همچنین در دفتری مربوط به سنوات نخستین حکمرانی سلطان سلیمان قانونی گروهی دیگر به نام "کارا ییوالی- قارا ییوالی" ذکر شده است. در مورد جمعیت و تشکیلات قبیله ای این گروه هیچ اطلاعاتی در دست نیست و تنها مقدار مالیاتی که به این ایل مقرر شده است را می دانیم.این جماعت در آنزمان ها برای تورکمن های حلب گروهی بیگانه محسوب می شدند زیرا این گروه که بعضا به صورت "قارا ییوالو" هم ذکر شده است منسوب به ییواهای ذوالقدر بوده اند.
ب - دول قادیرلی (ذوالقدر) :
ییواهایی که بخشی از جمعیت ذوالقدر ها را تشکیل می دادند علاوه بر موطن اصلی آنان یعنی مرعش(ماراش) در ولایات "بوز اوک" ، "یئنی ایل" و مناطق بسط شان در آناتولی مرکزی نیز زندگی می کردند. این گروه در حالی که در دفتری مربوط به دوره ی سلطان قانونی است به شکل ییوالو هم ذکر شده است در دفتر دیگری مربوط به دوره ی سلطان سلیم دوم بعضا به صورت "قارا ییوالو" نیز آمده است. همچنین برخی از شعبات دیگر ییواهای ذوالقدر نیز با املاهای "یوه" و "قارا یوه" هم نشان داده شده اند.
1. مرعش(ماراش) :
ییواهایی که در میان جمعیت ذوالقدرلی در سانجاق ماراش زندگی می کردند در دفتر مربوط به دوره ی سلطان سلیمان قانونی به صورت شش طایفه ذکر شده اند . برخی این طوایف که با نامهای "دورموش حاجیلو" ، "درگئچ" ، "اسنجه لو" ، یاخشی خانلو" ، "سوفیانلو" و ییوالو" ذکر شده اند در جنوب در مناطق "گوندوزلو" و "کینیک" قشلاق نموده در مناطق مختلف سانجاق مرعش ییلاق می نمودند(50). این ها در دوره ی مذکور نیمه کوچرو بوده و همگی در مزارع قشلاقی خود به زراعت می پرداختند. همچنین از میان برخی از این طوایف ییوا توسط دولت سربازگیری می شده است. به عنوان مثال طایفه ی یاخشی خانلو تحت نام "عودت چری" 8 نفر را در اختیار دولت قرار می دهد که پنج تن از اینان سواره بوده و سه تن دیگر با صفتی که به درستی خوانده نمی شود ذکر شده اند. پیشتر گفتیم که در دفتر مربوط به سلیم دوم این گروه ییوا با نام "قره یوه" ذکر شده است.جمعیت این تیره در همان دوره افزایش یافته است(51).
جدا از این گروه ییوا در دفاتر با نام ییوا جماعتی 35 خانواری نیز آمده است.
2 - بوز اوک :
در دفتری "بوز اوک" مربوط به دوره ی قانونی از طائفه ای به نام "ییواجیلو" بحث می شود که این چیزی جز تغییر جزیی در همان نام "قارا ییوالو" نیست. بنا به این دفتر طایفه ی "قارا ییواجیلو" ، از شعب منسوب به قبایل "ائیمیر" و "گوندئشلو" تشکیل شده است(52). در اینجا بین گروه "ائیمیر" با قبیله ی "قارا ییوالو" نمی توان رابطه ای قومی برقرار کرد. زیرا این تشکل ائیمیر شعبه ای از قبیله ی ائیمیر منسوب به جمعیت ذوالقادرلی است اما بین تشکل "گوندئشلو" با قبیله ی "قارا ییوالو" می توان چنین رابطه ای را متصور شد.همچنین مشخص است که شعبه ای از ییواهای ذوالقدرلی در تشکل قبیله ی "قیزیل باش قاجار صفوی" نقش مهمی ایفا نموده است.در سنوات پایانی قرن شانزده برخی از امرای قاجار مانند "امام قلی خان" نیز به این شعبه منسوب بوده اند(53). اساسا ایل قاجار طوایف مربوط به شاخه های جمعیت ذوالقدرها به میان آمده بودند و یکی از ایلات قیزیل باش صفوی بودند(54).
ج - یئنی ایل :
جمعیتی که در حوالی جنوب سیواس زندگی کرده و با نام "یئنی ایل" ذکر می شدند از تشکل های منسوب به ذوالقدرلی و گروههای مربوط به تورکمن های حلب تشکیل می شدند.در میان بخش کشاورزان این جمعیت یعنی ذوالقدرلی ها در اواخر قرن 16 میلادی به جمعیت 156 خانوارِ مالیاتی طوایف ییوا برمی خوریم(55). به علاوه در "یئنی ایل" برخی ازطوایف با اسامی مانند "قارا ییواها" ذکر می شوند که اینها در فعالیت های اسکان و تشکل ییواها نقش بسیار مهمی بر عهده دارند.
د - قیصری (کایسری) :
در دفتری که مربوط به سانجاق کایسری است و در دوره ی سلطان بایزید دوم نگاشته شده است در میان تشکل های تورکمنی که در این منطقه می زیسته اند با جمعیتی به نام "ییوالو" مواجه می شویم. به طور کلی تشکل هایی که در این دفتر از آنان نامبرده شده است شاخه های بزرگ طوایف مربوط به جمعیت ذوالقدرلی می باشند. از این رو می توان این جماعت ییوالو را در ولایت مذکور به عنوان گروهی جدا شده از ییواها دانست. در دفتر مذکور این جمعیت ییوالو به صورت 183 خانوار مالیاتی ذکر شده اند(56). به همه حال امروزه روستای ییوالوی(57) موجود در همین منطقه به این طایفه مربوط است.
ه - آت چئکن :
در منطقه ی "اورگوب" که در سرزمین محل زندگی جمعیت "آتچئکن"(58) قرار دارد با شعبه ای دیگر از ییواها مواجه می شویم.این طایفه ی ییوا در زمان سلطان سلیم در دفتر آتچئکن به صورت جمعیتی با خاک کشاورزی سه زرعی نشان داده شده اند. اولین این مزارع "قیشاجیق" نام دارد و ییواهایی که در آن زندگی می کنند دارای جمعیت 46 خانوار مالیاتی هستند. ییواهایی که در مزرعه ی "قاراییوالو" ساکن بودند جمعیت 48 خانوار مالیاتی و ییواهای ساکن در مزرعه ی "آغ اسحاقلو" دارای جمعیت 41 خانوار مالیاتی می باشند(59). مشخص است که این شاخه از ییواها هم از جمعیت ذوالقدرلی جدا شده اند. دلیل این مساله آنست که مزرعه ی گروهی از این ییواها نام "قارا ییوا" را دارد.
و - ییواهای جمعیت رمضانلی (مرسین-ایچئل) :
همانطور که می دانیم بنا برسنت اوغوز ها ییواها ایلاتی منسوب به شاخه ی "اوچ اوکلو"ی اوغوز بودند و همانطور که در بالا نیز آمده است به صورت گسترده در جامعه ی سیاسی "بوز اوک - ذوالقدرلی" اشتراک و فعالیت داشته اند. اما این شرکت آنها در جامعه ی بوز -اوکها مانع از ایفای نقش شان به همان میزان در جمعیت رمضانلی که توسط گروههای اوچ اوکلو به میان آمده بود نشده است. تنها با این تفاوت که ییواها برخلاف موجودیت پراکنده شان در میان جمعیت ذوالقدرلی ها در میان رمضانلی ها به صورت یکپارچه زندگی می کردند.
ییواهای مربوط به جمعیت رمضانلی در منطقه ی ایچئل مسکن گزیده بودند. در دفاتر مربوط به منطقه ی مذکور از آنان به صورت "یوه" و یا "یوه لو" یاد شده است.از بررسی این دفاتر متوجه می شویم که ییواهای ایچئل به دو شعبه ی "ییواهای کوچک" و "ییواهای بزرگ" تقسیم می شده اند. از بین اینها شاخه ی بزرگتر که بعضا به صورت " ییوالو" در دفاتر ثبت شده است بین "گولنار" سابق(جیلیندیره) و "آنامور" در منطقه ای به نام "آکساز" به صورت یکپارچه مسکن گزیده اند(60). شاخه ی کوچک ییوا ها هم باز به صورت یکپارچه در شمال و غرب "آنامور" مسکن گزیده بوده اند.
از این شاخه ی دوم بعضی از عناصر هم در آنامور مسکن گزیده بودند. چنانچه که از دفاتر بر می آید، ذکر ییواها به صورت دو شاخه مربوط به محل اسکان آنها (در دو جا) می باشد. اما این مساله ممکن است به دلیل امیری ییواها به صورت مساله ی وراثت در خانواده های رییس ایلات ییوا که در پایین توضیح خواهیم داد بوده باشد. همچنین در دفاتر دو روستا به صورت ییوای کوچک و ییوای بزرگ ذکر شده اند که هر دو در اراضی ییوای کوچک قرار دارند. چنین بر می آید که این دو روستا مقر امرای ییوایی که سرکرده ی شاخه های ییوا بودند بوده است. هر دو شاخه ی ییوا در دوره ای که دفاترمان روایت می کند (اواخر قرن 15 و اوایل قرن 16) با تاسیس روستاها یکجا نشین شده اند. در دفاتر 40 روستا مربوط به شاخه ی بزرگ دیده می شود که بخشی از آنها اسامی خود را تا به امروز حفظ کرده اند. شاحه ی کوچک ییوا نیز در قصبه ی آنامور در 14 شعبه مسکن گزیده اند.
به ییواهای ایچئل در دوره ی سلیم دوم نیز در منطقه ی تارسوس هم به چند طایفه بر می خوریم. یکی از این طوایف ییوا 31 خانوار بوده در مزارعی به نام "ایمانجی" به کشت و زرع پرداخته اند. طایفه ی دیگر 11 خانواری ییوا هم در مزارعی به نام "اسیری" مسکن گزیده اند(61).
اندکی پیشتر در مورد وجود خانواده ی رییس طایفه در ییواها گفته بودیم. از دفاتر اسامی اشخاصی مربوط به خاندان ییواها را به این شکل می بینیم : حسین بیگ ، علی بیگ ، محمد بیگ ، علا الدین بیگ و پاشا بیگ ،که از میان اینها حسین بیگ در روستای بزرگ ییوا مسجدی بزرگ ساخته است و موقفه ای به آن تاسیس نموده است(62). می دانیم که علی بیگ در روستای "قیزیلجا کوی" مسجدی داشته است. باز از میان اینها در روستای "قازانجی کوی" پاشا بیگ زیارتگاهی به نام "علی شیخ " تاسیس شده است. علا الدین و محمد هم به عنوان امرای ییواها در دوره ی سلطان بایزید دوم صاحب تیمار(زمین هایی با درآمد سه تا بیست هزار آقچه) بوده اند. مشاهده می کنیم که در دفاتر نام قبیله ای که این امرای ییوا در راس آنها بوده اند به صورت یک نام خانوادگی بکار برده شده است که این مساله بویژه در بعد از دوره ی مغول برای اصیل زادگان تورکمنی که در راس جامعه ی سیاسی آناتولی بوده اند به صورت مد در آمده بود. در دفتری که در دوره ی بایزید نگاشته شده است اینگونه آمده است که شخصی به نام "پیر علی" به دلیل آنکه کدخدای آبا و اجدادی "فرزندان ییوا"(نسل ییواها) بوده است از "عوارض دیوانیه و تکالیف عرفیه" معاف شده است.
به عنوان کلام آخر می توان گفت که در تحقیقات از آرشیوهای مربوط به اسامی مکان ها در قبایل اوغوز هم ییواها جایگاه مهمی را اشغال خواهند کرد. در این مورد برای ایجاد یک ذهنیت از آن یکی دو مثال هم می آوریم. در دوره ی بایزید دوم تنها در منطقه ی "قونیه" (کونیا) دو روستا در "آق سارای" و یکی در "اره یلی" و در جمع سه روستا نام "ییوا"(یوه) را بر خود داشتند(63). در دفتری که در قرن 16 نگاشته شده و مربوط به سانجاق حمید است هم ناحیه ای به نام "ییوا" همچنین روستاهایی با نام "ییوا"، " یوالو" و "آیوالو"(ایوالو) آمده است(64). در همان عصر در سانجاق آنکارا نیز اسامی مکان هایی به صورت های "ییوا" ، "یوه جق"(ییواجیق) ، "ایوه جق"(آیواجیق) ، "ایوالو" ، "اواجیق" نیز ذکر شده اند(65).اسامی مکان هایی به صورت "یووالو" ، "ایوه لو" ، "ایوالو" ، "اوالو" ،"اووالو" ، "اواجیق" ،"اوواجیق" نیز در حد غیر قابل شمارش بسیار زیاد هستند(66). البته بسیاری از این فرم های آخر به دلیل خصوصیات فیلولوژیک و تابع زمانی در تغییر نام قبیله ی ییوا به این اشکال نو در آمده اند(67). شایان ذکر است که بسیاری از این اسم مکان ها که در بالا ذکر شد در مناطق زیست ییوا ها نبوده است و مانند خاطرات توپونمیک دیگری که مربوط به قبایل اوغوز می باشد در مناطق مرکزی و غربی آناتولی وجود دارد. به طور کلی به نظر می رسد که این خاطره ی اسامی جغرافیایی در حین فتوحات توسط ییواها در آناتولی در این مناطق برجای مانده اند.
 
ghablan ham in maghaaleh ra fekr mikonam ke post karde boudam, vali alaan beyn e safahaat dige peyda nist:
آیا ملتی به نام کرد وجود دارد؟ /واژه ی کرد و قدمت و معنی آن در متون کهن ایرانی-GunazTV / مقالات
آیا ملتی به نام کرد وجود دارد؟ /واژه ی کرد و قدمت و معنی آن در متون کهن ایرانی
Bazar Ertəsi, 09.02.2014 03:55
آیا ملتی به نام کرد وجود دارد؟ /واژه ی کرد و قدمت و معنی آن در متون کهن ایرانی
نخست - کردهای فارس که در شاهنامه از آنها نام اورده شده است بر اساس منبع کارنامک اردشیر پاپکان است و ربطی به کرمانجی/سورانی زبانان امروز ندارد. بلکه معنی کرد در این منابع همان چادرنشینان و عشایر و شاید کوه‌نشینان است.
برای همین در بخش اسطوره‌ای شاهنامه نیز در رابطه با کردها که بازماندگان افرادی هستند که از جور و ستم ضحاک فرار کردند میخوانیم:
دو نفر در دربار ضحاك كه شاهد ظلم و ستم بودند طرحي را آماده ميكنند . اين دونفر ارمايل و گرمايل ناميده ميشدند.
يكي نام ارمايل پاك دين ـ
دگر نام گرمايل پيش بين
يكي از روزها زنان به ماموران ضحاك كه در حال بردن دو جوان بودن درگير ميشوند و در اثر اين كار تصميم بر اين ميشود كه هر روز فقط يكي از اين دو جوان كشته شود و ديگري را فراري دهند. و بجاي مغر آدمي از مغز گوسفند استفاده كنند. و به كساني كه فراري داده ميشدند عنوان كردند حق ندارند در شهر ها ساكن شوند بايد به كوه و دشت پناه برند.
زنان پيش خواليگران تاختند ـ ز بالا به روي اندر انداختند
از آن دو يكي را بپرداختند ـ جزين چاره ي نيز نشناختند
برون كرد مغز سر گوسپند ـ بياميخت با مغز آن ارجمند
نگر تا نباشي به آباد شهر ـ تو را از جهان دشت و كوه است بهر
از اين به بعد هر ماه 30 جوان (به تعداد روزهاي هر ماه-اين نشان ميدهد ماه در آن زمان نيز 30 روزه بوده) از مرگ نجات يافته و به كوهها و دشتها پناه ميبردند. تا اينكه تعداد آنها زياد شد و به حدود 200 تن رسيد و همان كسي كه ايشان را فراري داده بود بديشان چند گوسفند و ميش ميدهد تا زندگي كنند.
چو گرد آمدي مرد ازيشان دويست ـ بر آن سان كه نشناختندي كه كيست
خورشگر بديشان بزي چند و ميش ـ سپردي و صحرا نهادند پيش
در اينجا فردوسي به نژاد مردمان كرد ايراني اشاره دارد-كه بسيار جالب و خواندني ميباشد.
كنون كرد از آن تخمه دارد نژاد ـ كه ز آباد نايد به دل برش ياد
بیت آخر “که ز آباد ناید به دل برش یاد” باز نشانگر غیرقومی بودن واژه‌ی کرد در شاهنامه است و همان معنی رمه‌گران و عشایر ایران را می‌دهد.
واژهٔ کرد در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان فلات ایران بزرگ به كار رفته است و هرگز معنی زبانی خاص یا قوم خاص یا فرهنگی خاص را نمی‌دهد. چنانکه امروز هم این واژه هنوز معنی زبانی خاص یا گروهی خاص را نمی‌دهد و در واقع زبان‌هایی وجود دارند که نامشان کردی است. برای نمونه زبانهای سورانی و کرمانجی نه یک گویش از هم بلکه دو زبان متفاوت در حد تفاوت انگلیسی و آلمانی شناخته می‌شوند.
در این راستا به چند سند محکم نگاه می‌کنیم.
حمزه اصفهانی مینویسد : « کانت الفرس تسمی الدیلم الاکراد طبرستان کما کانت تسمی العرب اکراد سورستان » (تاریخ سنی ملوک الارض)
یعنی پارسیان (ایرانیان) دیلمیان (یکی از گروه‌های مهم ایرانی‌زبان) را کردهای طبرستان میدانستند چنانکه اعراب را کردهای سورستان.
در لغتنامه دهخدا نیز آمده است:
توسعاً بمناسبت چادرنشيني اين طايفه بطور مطلق بر چادرنشينان اطلاق مي شود. بدوي . بقول حمزه اصفهاني ايرانيان قديم (فرس ) ديلميان را اکراد طبرستان ميناميدند و اعراب را کردان سورستان ميخواندند. (فرهنگ فارسي معين):
از رخت و کياي خويش من رفتم و پردختم
چون کرد بماندستم تنها من و اين باهو.
رودکي .
بينيت همي بينم چون خانه کردان
آراسته همواره به شيراز و به رُخبين .
عماره .
در بيابان بديد قومي کرد
کرده از موي هر يکي کولا.
باراني (از حاشيه فرهنگ اسدي نخجواني)
چو سيلاب خواب آمد و هر دو برد
چه بر تخت سلطان چه بر دشت کرد.
سعدي .
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همي داني
وليکن کرد نشکيبد ازين دوغ بياباني .
غزالي لوکري .
پروفسور مینورسکی می‌نویسد:
V. Minorsky, Encyclopedia of Islam: “We thus find that about the period of the Arab conquest a single ethnic term Kurd (plur. Akrād ) was beginning to be applied to an amalgamation of Iranian or iranicised tribes., “Kurds” in Encyclopaedia of Islam”. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. accessed 2007.
ترجمه:
در زمان اعراب، لغت قومی کرد برای تیره‌های قبایل گوناگون ایرانی‌تبار و ایرانی‌شده بکار میرفت.
دکتر پرویز خانلری می‌نویسد:
نام کردی عاده به زبان مردمی اطلاق میشود که در سرزمین کوهستانی واقع در مغرب فلات ایران زندگی میکنند. قسمتی از این ناحیه اکنون جزء کشور ایران است و قسمتی در کشور ترکیه و قسمتی دیگر از جمله کشور عراق شمرده میشود. در خارج از این منطقه نیز اقلیتهای کرد وجود دارند که از آن جمله گروهی در شمال خراسان و گروههایی در جمهوریهای ارمنستان ، گرجستان و آذربایجان و عدهی کمی نیز در ترکمنستان به این گویشها سخن میگویند. در سوریه نیز یک اقلیت کرد زبان از چند قرن پیش به وجود آمده است.
زبان یا گویش کردی همهی این نواحی یکسان نیست. حتی تردید است در این کلمه « کرد » به قوم واحدی که دارای مختصات نژادی یا ایلی با گویش معینی باشند اطلاق شده باشد. در بسیاری از منابع تاریخی که به زبان عربی در قرنهای نخستین اسلام تألیف یافته ، این کلمه را معادل کلمه « شبان » و « چوپان » بکار برده اند.
ابن حوقل کوچ (قفص) کرمان را « صنف من الاکراد » میداند و حال آنکه مقدسی (احسن التقاسیم) زبان ایشان را شبیه زبان مردم سند شمرده است.
یاقوت حموی مردمان ساسون را « الاکراد السناسنه » میخواند (معجم البلدان)
حمزه اصفهانی مینویسد : « کانت الفرس تسمی الدیلم الاکراد طبرستان کما کانت تسمی العرب اکراد سورستان » (تاریخ سنی ملوک الارض)
در کارنامه‌ی اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی شبانان آمده است ، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمه‌ی کرد به معنی چوپان و شبان است. (واژه نامه طبری، صادق کیا، ص ۱۶۶)
زبانها و گویش‌های ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری
دکتر مارتین وان بروینسن، پژوهشگر آلمانی و کردشناس معروف می‌نویسد:
Martin van Bruinessen, “The ethnic identity of the Kurds”, in: Ethnic groups in the Republic of Turkey, compiled and edited by Peter Alford Andrews with Rüdiger Benninghaus [=Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Reihe B, Nr.60]. Wiesbaden: Dr. Ludwich Reichert, 1989, pp. 613-21. excerpt: “The ethnic label “Kurd” is first encountered in Arabic sources from the first centuries of the Islamic era; it seemed to refer to a specific variety of pastoral nomadism, and possibly to a set of political units, rather than to a linguistic group: once or twice, “Arabic Kurds” are mentioned. By the 10th century, the term appears to denote nomadic and/or transhumant groups speaking an Iranian language and mainly inhabiting the mountainous areas to the South of Lake Van and Lake Urmia, with some offshoots in the Caucasus…If there was a Kurdish speaking subjected peasantry at that time, the term was not yet used to include them.”
ترجمه:
نام قومی “کرد” که در منابع قرن اول اسلام دیده میشود بر یک پدیده رمه‌گرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده میشد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی “کردهای عرب” در منابع نامبرده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروه‌های متعدد رمه‌گران و کوچ‌گران ایرانی‌زبان بکار میرفته است که از دریاچه وان تا دریاچه ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی میکردند.. اگر در آن زمان روستا‌نشینی بودند که به زبان‌های کردی امروز تکلم می‌کردند، هنوز نام “کرد” در آن زمان شامل آنها نمی‌شد.
پروفسور ولادمیر ایوانف نیز می‌گوید:
Wladimir Iwanov:”The term Kurd in the middle ages was applied to all nomads of Iranian origin”.(Wladimir Ivanon, “The Gabrdi dialect spoken by the Zoroastrians of Persia”, Published by G. Bardim 1940. pg 42(
ترجمه: نام کرد در قرن‌های میانه (کم و بیش از قرن پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همه‌ی رمه‌گران و کوچ‌گران ایرانی نامگزاری می‌شد.
پروفسور دایوید مکنزی که تز خود را روی زبان‌های کردی نوشته است میگیود:
David Mackenzie: “If we take a leap forward to the Arab conquest we find that the name Kurd has taken a new meaning becoming practically synonmous with ‘nomad’, if nothing more pejorative” D.N. Mackenzie, “The Origin of Kurdish”, Transactions of Philological Society, 1961, pp 68-86
ترجمه: اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری اعراب نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمه‌گر و کوچ‌گر دارای یک معنی است.
پروفسور ریچارد فرای، ایران‌شناس نامی:
Richard Frye,”The Golden age of Persia”, Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: “Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not ‘make’ history. The general designation ‘Kurd’ is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not.
The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman”
ترجمه:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آنها کم است زیرا آنها خود تاریخساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه “کرد” که در بسیاری از کتاب‌های عربی و حتی پهلوی (کارنامک اردشیر پاپکان) دیده میشود نامی بود که فراگیرنده‌ی همه‌ی کوچ‌گران و چادرنشنیان میبود حتی اگر با مردمانی که امروز نام “کرد” دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان.
بنابراین واژه‌ی “کرد” در متون پارسی تنها به معنی چادرنشینان و رمه‌گران بوده است و زبان یا قوم خاصی را منظور نبوده است. بلکه یک نوع شیوه‌ی زندگی بوده است.
برای همین در کارنامک اردشیر پاپکان (که شاهنامه نیز از آن استفاده کرده است)، دکتر آساطوریان میگوید:
The earliest occurrence of this term in written sources is attested in the form of kurt (kwrt-) in the Middle Persian treatise (Karnamak Artax-shir Pabakan), compiled presumably in the second half of the 6th century A.D. It occurs four times in the text (Kn. I, 6; VIII, 1; IX 1, 2) in plural form, kurtan, twice in conjunction with shah “chieftain, ruler” (kurtan shah), once with shupanan “shepherds” (kurtan shupanan), and only once in a bare form, without a supplement. It is clear that kurt in all the contexts has a distinct social sense, “nomad, tent-dweller”. It could equally be an attribute for any Iranian ethnic group having similar characteristics. To look for a particular ethnic sense here would be a futile exercise.
ترجمه:
کهنترین منبع که لغت “کرد/کورت” را بکار میبرد نوشتار پارسی‌میانه کارنامک اردشیر پاپکان است که گویا در قرن ششم میلادی تدوین شده است. لغت کرد در این منبع چهاربار بکار رفته است و واضح است که در تمامی این متن، این لغت یک لقب اجتماعی (و نه قومی) بوده است و تنها معنی “چادرنشینان و عشایر” را میدهد. این لغت میتواند برای هر گروه زبانی ایرانی بکار رفته شود و هیچ معنی قومی ندارد و پیدا کردن معنی قومی برای آن یک کار بیهوده است.
بر گرفته از مقاله ی کاوه فرخ - تنظیم : دکتر اسعد کردپور
گوناز تی وی
 
Back
Top Bottom