از دفتر خاطرات مسی
الف.راستگو
امروز لابه لای سبزی خوردن هایی که خریده بودیم چند صفحه پیدا کردیم، بعد از خواندنشان متوجه شدیم اینها مربوط به دفترخاطرات اشخاص مختلف است. فقط نمی دانیم این ورق از دفتر خاطرات مسی و ایضا اوباما چطور به اینجا رسیده و لای سبزی خوردن هایمان چه می کند؟!
کاش بازم می شد روزنامه توقیف کنم!
واقعا نمی دونم این نماینده های مجلس از جونم چی می خوان؟! چند روز پیش توی سایت ها، خبری خوندنم که گفته بودن 37نماینده از من کارت هدیه گرفتن! اولش فکر کردم منظورشون اینه که چرا به بقیه شون کارت ندادم، واسه همین گفتم: "37نماینده غلط است، در دوره قبل 150 نماینده بن و کارت هدیه گرفتند."
حتی سریع زنگ زدم به بابک و بهش گفتم: "چیزی توی دست و بالت هست؟! کار خیر پیش اومده!"، اما بابک هم این روزها خسیس شده و بابک گذشته نیست ... حتی ازم پرسید یارانه ها رو کی واریز می کنن! فهمیدم نه تنها کشتی هاش به گل نشستن، بلکه هواپیماهاش هم رو باند موندن!
بعدش، بصورت اتفاقی متوجه شدم نماینده ها به خاطر این هدایا از من شاکی هستن! عجب دوره زمونه ای شده! هم هدیه بدی بهشون و هم از دستت شاکی بشن! ... خانمم هم چند ساعت پیش زنگ زد و حسابی شاکی بود، می گفت: "تو اگه پول داری چرا بهم ندادی واسه عروسی آبجیم یک ربع سکه بخرم؟! چرا همه پول ها رو به غریبه ها هدیه می دی؟!"
اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم ... خسته ام! ... یادش بخیر! ... قبلا که اینطور بی حوصله می شدم دو سه تا روزنامه رو توقیف می کردم و حالم خوب می شد! اما حالا اون کار رو هم نمی تونم بکنم ...
(از دفتر خاطرات یکی)
***
این بود معنای خصوصی سازی و اعتدال؟!
دلم خنک شد! اصلا همون روزی که گفته شده بود اجازه نمی دیم دلار بیاد زیر 3000تومن، باید بهش اخطار می دادیم! آخه این چه وضع اقتصاد هست؟! معنی تدبیر و امید این هست؟! آیا معنای اعتدال این هست که برای بهتر شدن زندگی شصت هفتاد میلیون نفر، بیایم و به اقتصاد ثبات بدیم و جلوی رانت خواری و سواستفاده های مالی عده قلیلی گرفته بشه؟!
اصلا خودم دوتا سکه تمام بهار داشتم و با وزیر شدن ایشون قیمت هر کدومشون سیصد چهارصدهزار تومنی ارزون شده؛ جواب خسارت من رو ایشون میده؟!
فضای اقتصاد رو اونقدر دولتی کردن که دیگه استعدادهایی همچون "جمشید بسم الله" هم توش نمی تونن ظاهر بشن! واقعا این بود معنای خصوصی سازی و اعتدال؟!
از همه این حرف ها گذشته؛ با وزیر شدن ایشون رسانه ها هم دیگه قدرت خودشون رو از دست دادن! یادش بخیر زمان اون آقایی که رفته است! اون موقع ها یک خبرگزای با یک اس ام اس می تونست قیمت دلار رو به بالای 4000تومن ببره! اما این روزها سایت ها دیگه نمی تونن از این کارها ببرن! آیا معنی اعتدال این بود که قدرت رسانه ها اینقدر پایین بیاد؟!
(از دفتر خاطرات یک نماینده)
***
باز نتانیاهو زنگ می زنه و فوت می کنه!
بعد از صحبت کردن در مرکز سابان موسسه تحقیقاتی بروکینگر، حسابی مشوش بودم که یک وقت این صحبت ها به گوش ظریف نرسه که بعدش بگه: "خودت گفتی! تو هم مثل کری نزنی زیر حرفت ها!"
اما بعد از اینکه صحبت های خودم رو از تلویزیون ایران شنیدم. با خودم گفتم دمشون گرم! بعد از اون شاهکارشون در حذف فرناندا لیما، بخشی از صحبت های من رو هم فراموش کردن پخش کنن!
من توی حرف هام گفته بودم: "ایران در نهایت توافق هسته ای، غنی سازی را در خاک خود خواهد داشت."؛ فقط خدا که صهیونیست ها هم این جمله رو فراموش کنن پخش کنن، وگرنه نتانیاهو باز تا خودِ صبح بهم اس ام اس می ده و تک میزنه و اگه گوشی رو بردارم توی گوشی فوت میکنه، اگه هم بهش رد تماس بدم دوباره شاکی میشه!
(از دفتر خاطرات اوباما)
***
خوب شد جام جهانی در ایران نبود!
این روزها به ایران علاقه مند شدم، کلا آدم های عجیب و غریبی هستن! یک روز میان فحش می دن و روز بعد میان معذرت خواهی! حتی چندتا دختر هم واسه اینکه حسابی از دلم دربیارن ازم تقاضای ازدواج کرده بودن! راستشو بخواین دلیل بستن صفحه فیسبوکم هم همین بود! می ترسیدم خانومم این درخواست ها رو ببین و شر بشه!
امروز هم وقتی توی برنامه نود شنیدم که کفاشیان گفت: "شوخی های مردم با مسی از شدت علاقه است." و بعدش که متوجه شدم هواداران فردوسی پور در ورزشگاه لپش را کشیده اند، حسابی خوشحال شدم که جام جهانی در ایران برگزار نمی شود! وگرنه معلوم نبود اگر در جمع هوادرانم در ایران بودم، از شدت علاقه با من چه کارها که نمی کردند!
(از دفتر خاطرات ل.مسی)