@AmirPatriot @VEVAK @mohsen any comment?
«چرا ایران را به القاعده نسبت میدهند؟»
رضا نصری
در قانون اساسی آمریکا، «فرماندهی کُل قوای نظامی» برعهدهٔ رئیسجمهور است. اما وظیفهٔ اعلان جنگ، نظارت بر جنگ و مدیریت (مالی) آن - مطابق قانون اساسی و مطابق قانونی که متعاقباً توسط کنگره به تصویب رسید - به قوهٔ مقننه سپرده شده است. در نتیجه، برای اینکه رئيسجمهور ایالات متحده از نیروی نظامی خود به صورت وسیع استفاده کند، رسم است که کنگره مجوزی تحت عنوان «مجوز استفاده از نیروی نظامی» (موسوم به*) تصویب کند تا چارچوب جنگ و بعضاً مدت زمان آن را تعیین کند.
اما در سال ۲۰۰۱ - بعد از حادثهٔ ۱۱ سپتامبر - بدعت جدیدی در این حوزه پایهگذاری شد. در سال ۲۰۰۱، کنگرهٔ آمریکا مجوزی به تصویب رساند که مطابق آن دولت آمریکا میتواند برای سرکوب کسانی که مسئول عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر بودهاند - و همچنین کسانی که به آنها پناه میدهند یا به نحوی به آنها «کمک» میکنند - از نیروی نظامی استفاده کند. به عبارت دیگر، در بحبوحهٔ فضای هیجانی ۱۱ سپتامبر، کنگرهٔ آمریکا جملات و فرمولبندی این مجوز را به گونهای انتخاب کرد که در عمل دولت بتواند دامنهٔ این مجوز جنگ را به سازمانها، افراد و مناطق جغرافیایی مختلف بسط دهد و آنطور که صلاح میداند با نیروی نظامی خود وارد عمل شود.
از آن موقع تا امروز، همین «مجوز ۲۰۰۱» برای انجام عملیات و ورود نظامی آمریکا به ۱۴ کشور مختلف - از جمله افغانستان، عراق، یمن، فیلیپین، اتیوپی، سومالی، کنیا و حتی سوریه - مورد استناد قرار گرفته است. در همه این موارد نیز کافی بوده دولت آمریکا نشان دهد گروه مورد هدف او به نحوی به القاعده یا طالبان «منتسب» بوده است.
- در نتیجه، اینکه سازمان سیا به مدیریت یک فرد ضد ایرانی و جنگطلب - به توصیه لابیهای خاص مانند اف دی دی در ماههای اخیر به شدت در پی اثبات نسبت ایران و القاعده بوده، و اخیراً نیز «اسنادی» برای اثبات این ارتباط منتشر کرده، به هیچ عنوان اتفاقی نیست. این جریانها، که از موانع موجود برای اخذ مجوز جدید برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران مطلعاند، در پی زمینهسازی برای تعمیمِ «مجوز ۲۰۰۱» به ایران هستند تا از این طریق راه را برای برخورد نظامی دولت ترامپ با ایران هموار کنند. علاوه بر این، آقای پومپئو (رئيس جدید سیا) و جریانهای ضد ایرانی این «اسناد» را زمانی منتشر میکنند که بحث داغی در صحنه سیاسی آمریکا برای تمدید یا تجدید «مجوز ۲۰۰۱» برقرار است. در نتیجه، آنها امید دارند از طریق انتشار این اسناد احیاناً بر زبان و فرمولبندیهای «مجوز جدید» تاثیر بگذارند.
معتقدم لازم است هم افکار عمومیِ ایران از این ترفندها مطلع شود تا انگیزهٔ واقعی کسانی را که احیاناً در رسانههای فارسیزبان برای «توجیه» این اقدام حاضر میشوند آگاه شود؛ و هم مقامات مسئول به افشای این ترفند جدید بپردازند تا زمینهچینی و نقشهٔ جریانهای ضد ایرانی را در نطفه خفه کنند.
@rezanasrichannel
*AUMF
حریری چرا استعفا کرد؟
مهدی مطهرنیا تحلیلگر مسائل سیاست خارجی در گفت و گو با فرارو گفت: «تئوری جنگ نامتعادل علیه ایران با انتشار اسناد سیا در ارتباط با ایران و القاعده به همراه استعفای عجیب و غریب و ناگهانی سعد حریری در خاک عربستان، با یک حرکت رسانه ای بسیار پیچیده و در عین حال موثر نشان دهنده عبور از فاز اقدام رسانه ای به جنگ روانی است. به بیان دیگر در تئوری جنگ های نامتعادل در سطح تحلیل کلان ظن آن وجود دارد که ابتدا عملیات رسانه ای، پس از آن جنگ روانی و در نهایت عملیات میدانی یعنی جنگ نظامی است.»
به گفته او "با اقدامات اخیر و سیگنال های موجود باید بگوییم که ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان منطقه ای اش از جنگ رسانه ای خارج و به یک جنگ روانی وارد شده اند. این جنگ بر آن است تا افکار عمومی را در جهت برخورد مستقیم با ایران در ابعاد منطقه ای و بین المللی توجیه کند و بدین ترتیب جامعه بین الملل و نظام بین المللی را از منظر آمادگی افکار عمومی در جهت ضربه وارد ساختن به تهران آماده نماید."
این تحلیلگر افزود: «نوعی جنگ روانی آغاز شده است تا نشان دهنده خطرات امنیتی تهران برای منطقه و گستره بین المللی باشد و از این طریق با بزرگنمایی تهدید ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه ای، مخل نظم منطقه و نظام بین الملل زمینه های برخورد شدید تر در قالب تحریم های کاستا و سیدا آماده و سپس با تضعیف ایران و دولت مقاومت در تهران زمینههای آغاز کردن فاز سوم در افکار عمومی آماده شود.»
این استاد دانشگاه با اشاره به ارتباط استعفای حریری با این پروژه اظهار کرد: «لذا سعد حریری علت استعفای خود را با این وضعیت امکان ترور او مانند پدرش توسط هم پیمانان ایران در خاک لبنان خواند و به خاطر اینکه امنیت جانی خود را در برابر یک ترور احتمالی توجیه کند استعفای خود را در عربستان اعلام نمود. این ها گزاره هایی است که می خواهد افکار عمومی را به این سمت ببرد که ایران در لبنان همه کاره است، ترور رفیق حریری در چهارچوب اراده ایران صورت پذیرفته است، اکنون نیز ایران نفوذ بالایی در لبنان دارد و این نفوذ بالا متوجه حذف فیزیکی سعد حریری و گروه های هم پیمان با او و سپس انتشار این قدرت در کل منطقه است.»
مطهرنیا تاکید کرد: «به این ترتیب در قالب قدرت افکنی مجازی برای تهران، رویکرد ایران هراسی در منطقه و اسلام هراسی در نظام بین الملل صورت می پذیرد. با این روش افکار عمومی را نسبت به برخورد با ایران به عنوان مخل امنیت جهانی مجاب می سازند.»
این تحلیلگر مسائل بین الملل افزود: «این یک جنگ روانی است، اقدام رسانه ای نیست. فراموش نکنیم جنگ روانی حد فاصل عملیات نظامی با عملیات رسانه ای قرار دارد. اقدام سعد حریری و سیگنال های ارتباط ایران و القاعده - چه این ها درست باشد چه نادرست و چه حقیقت داشته باشد چه نداشته باشد در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمی کند- اینها نشان دهنده گذر از عملیات رسانه ای به جنگ روانی و پیچیده تر شدن خطوط اصطکاک ایران با قدرت های منطقه ای و قدرت های فرامنطقه ای در آینده است.»
مطهرنیا در پاسخ به این سوال که ایران چه واکنش به وضعیت کنونی و فضاسازی های صورت گرفته باید نشان دهد، گفت: «ایران باید در آگاه سازی افکار عمومی اقدام رسانه ای بسیار شفافی را پیش بگیرد به گونه ای که نشان دهد ایران مخل امنیت منطقه نبوده است. ایران آنچه که بیان می کند در چهارچوب ایدئولوژی اسلامی و گسترش این ایدئولوژی به جهان پیرامونی است. این در حالی است که این ایدئولوژی با توجه به جغرافیای گسترده مخاطبان می تواند در درون خود مقاومت برانگیزد. شعار های جهانی، آزادی و آزادگی و برادری و صلح و امنیت جهانی است ما باید نشان دهیم که آنچه که انجام می دهیم فقط برای گسترش ایدئولوژی اسلامی نیست بلکه ایدئولوژی اسلامی را هم در خدمت تضمین آزادی و صلح و امنیت برای بشر می دانیم. تا بتوانیم ایران هراسی واسلام هراسی را کاهش دهیم.»
این کارشناس مسائل خاورمیانه با اشاره به مواضع اخیر محمد بن سلمان ولیعد عربستان سعودی افزود: «در این شرایط است که محمد بن سلمان در نظریه جدید خود می گوید عربستان می خواهد نماد و سمبل اسلام میانه رو در برابر تهران باشد که برانگیزاننده اسلام رادیکال است، این در حالی است که اسلام رادیکال چه از منظر القاعده و چه از منظر داعش محورانه آن بیشتر بر سنت رفتار و اقدام سیاسی برخاسته از عربستان متکی است.»
او گفت: «ایران عملیات رسانه ایش در سطح منطقه ای و بین المللی بدون توجه به محیط گسترده جهان امروز از منظر کوچک شدن در قالب یک اتاق شیشه ای صورت می پذیرد و بیش از آنکه به مخاطبان خود و کسانی که دارای تکثر و تنوع ادیان و مذاهب و گرایش های سیاسی و فرهنگی هستند، بنگرد به خواسته های و نیات و اراده خود رفرنس می دهد. اینجاست که آزادی خواهی در منطقه را به نام بیداری اسلامی تصویر می کند و با بیداری اسلامی تهران را مرکز یک جنبشی می داند که در کلیت جهان اسلام بر ضد دولت های اسلامی بر می خیزد.»
این تحلیلگر مسائل بین اللل تاکید کرد: «با استفاده از همین ادبیات است که اجماع منطقه ای بین دولت های عربی و اتصال این اجماع با تلاویو و سپس واشنگتن را بر ضد خود شکل می دهد. این شکل دادن در ابعاد گوناگون ایجاد می شود اما با این نحوه بیان، افکار عمومی حرکت علیه ایران را از طرف این کنشگران منطقه ای و بین المللی می پذیرد.»